کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کُرکدار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کرک
فرهنگ فارسی معین
(کُ) (ص .) ماکیانی که از بیضه کردن باز آمده و مست شده باشد.
-
کرک
فرهنگ فارسی معین
(کُ) (اِ.) پشم نرم .
-
کرک
فرهنگ فارسی معین
(کَ رَ) (اِ.) بدبدک ، بلدرچین ، سلوی .
-
کرک
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) سقف خانه .
-
کرک
فرهنگ فارسی معین
(کَ) مرغ خانگی ، ماکیان .
-
کرک
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) خرچنگ .
-
دار
فرهنگ فارسی معین
و دسته (رُ دَ تِ) (اِمر.) (عا.) 1 - دسته ، گروه . 2 - اطرافیان شخص ، طرفداران .
-
دار
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) جایی که در آن سکونت کنند، سرای ، خانه .
-
دار
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - چوبی که مجرمانِ محکوم به مرگ را از آن حلق آویز می کنند. 2 - درختی که میوه نمی دهد.
-
دار
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (ص فا.) 1 - در ترکیب گاه به معنی «دارنده » آید: آب دار، پول دار. 2 - در ترکیب به معنی «نگاهدارنده » آید: خزانه دار، راه دار.
-
آیینه دار
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مر.) 1 - کسی که آیینه را در پیش عروس یا هر کس دیگر نگه دارد تا خود را در آن ببیند. 2 - سلمانی ، آرایشگر.
-
استخوان دار
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص .) کنایه از: آدم اصیل و خانواده دار.
-
پری دار
فرهنگ فارسی معین
( ~.)(ص فا.) 1 - جن زده . 2 - دختری که واسطة بین پری افسا و جن قرار می گیرید.
-
پایه دار
فرهنگ فارسی معین
( ~.)(ص فا.)1 - بلندمرتبه ،صاحب - منصب .
-
پرده دار
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ. ص .) دربان ، حاجب ، کسی که در قدیم در دربار پادشاهان مسئول بار دادن بود.