کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کَلَّه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کله خشک
فرهنگ فارسی معین
( ~ . خُ) (ص مر.) (عا.) 1 - دیوانه مزاج . 2 - کله شق ، یک دنده .
-
کله دار
فرهنگ فارسی معین
(کُ لَ) (ص .) خدمتکار.
-
کله معلق
فرهنگ فارسی معین
( ~ . مُ عَ لَ)(ص مر.) (عا.) سرنگون ، واژگون .
-
سر و کله زدن
فرهنگ فارسی معین
(سَ رُ. کَ لُِ. زَ دَ) (مص ل .) (عا.) بحث کردن ، گفتگو کردن .
-
کله پا شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . شُ دَ) (مص ل .) (عا.) سقوط کردن ، در اثر سستی با سر افتادن .
-
واژههای همآوا
-
کله
فرهنگ فارسی معین
(کُ لَ یا لِ) (ص .) 1 - کوتاه ، ناقص . 2 - بی دم ، بی دسته . 3 - (اِ.) شرم مرد، ذکر.
-
کله
فرهنگ فارسی معین
(کَ لَّ یا لُِ) (اِ.) 1 - سر، رأس (اعم از انسان یا حیوان ). 2 - هر چیز گرد. 3 - هوش ، عقل . 4 - جمجمه (جانوری ). 5 - ویژگی آجری که از عرض چیده شده باشد ؛ ~ی کسی بوی قرمه سبزی دادن کنایه از: توقعات و انتظارات فزون تر از حد خود در سر پروراندن ، داخل ...
-
کله
فرهنگ فارسی معین
(کِ لَّ) [ ع . کلة ] (اِ.) روپوش ، پشه بند، سایبان ، ج . کِلَل .
-
کله
فرهنگ فارسی معین
(کَ لَ یا لِ) (اِ.) 1 - رخساره ، روی ، چهره . 2 - گوی که در وقت خندیدن بر دو طرف روی پیدا شود.
-
کله
فرهنگ فارسی معین
(کَ یا کِ لِ) (اِ.) 1 - بخیه کردن خیاط جامه را. 2 - هر مرتبه ای که سوزن را بر جامه فرو برند و برآرند.
-
کله
فرهنگ فارسی معین
(کَ لِ) (اِ.) 1 - اجاق . 2 - دیگدان .
-
کله
فرهنگ فارسی معین
(کُ لَ هْ) (اِ.) مخفف کلاه .
-
جستوجو در متن
-
گند
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) (قالی بافی ) کله ، گره .
-
کالجوش
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) = کله جوش : اشکنه ، نوعی غذای حاضری .