کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کَفَرَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کفر
فرهنگ فارسی معین
(کُ) [ ع . ] (اِمص .) بی دینی ، ناسپاسی . ؛~ کسی ~بالا آمدن کنایه از: برآشفتن ، خشم کسی انگیخته شدن .
-
کفر
فرهنگ فارسی معین
(کَ فَ) [ ع . ] (اِ.) قریه و آن در اسماء امکنه آید.
-
کفر
فرهنگ فارسی معین
(کُ) (اِ.) قیر.
-
واژههای همآوا
-
کفر
فرهنگ فارسی معین
(کُ) [ ع . ] (اِمص .) بی دینی ، ناسپاسی . ؛~ کسی ~بالا آمدن کنایه از: برآشفتن ، خشم کسی انگیخته شدن .
-
کفر
فرهنگ فارسی معین
(کَ فَ) [ ع . ] (اِ.) قریه و آن در اسماء امکنه آید.
-
کفر
فرهنگ فارسی معین
(کُ) (اِ.) قیر.
-
جستوجو در متن
-
الحاد
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) از دین برگشتن ، انکار خداوند کردن . 2 - (اِمص .) بی دینی ، کفر.
-
مکفر
فرهنگ فارسی معین
(مُ کَ فِّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - نسبت کفر - دهنده به کسی . 2 - کفاره دهنده .
-
محکم
فرهنگ فارسی معین
(مُ حَ کَّ) [ ع . ] (اِمف .) مردی مسلمان که او را اختیار دهند میان قتل و کفر و او قتل را قبول کند و اسلام خویش راحفظ نماید.
-
هندو
فرهنگ فارسی معین
(ه ) (ص .) 1 - اهل هند. 2 - سیاه از هر چیز. 3 - بنده ، غلام . 4 - نگهبان . 5 - مجازاً به معنای : خال ، زلف ، کفر، کافر، دزد.
-
رین
فرهنگ فارسی معین
(رَ یا رِ) [ ع . ] 1 - (اِ.) چرک ، ریم . 2 - زنگ . 3 - حجابی است بر دل که کشف آن جز به ایمان نبود و آن حجاب کفر و ضلالت است . 3 - (مص ل .) غالب شدن گناه بر دل .
-
طرسوسی
فرهنگ فارسی معین
(طَ) 1 - (ص نسب .) منسوب به شهر طرسوس (شهری قدیمی در آسیای صغیر). 2 - تقسیم شدنی . 3 - (حامص .) تقسیم شدن ، تکه تکه شدن (می گویند شهر طرسوس مرز اسلام و کفر بوده و مسلمانان غنایم را در آن تقسیم می کرده اند).