کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کَت و ک.ن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
هم کت
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ) (ص .) همراه ، همنشین .
-
کت کن
فرهنگ فارسی معین
(کَ. کَ) (ص فا.) کاریزکن ، مقنی .
-
جستوجو در متن
-
ابتث
فرهنگ فارسی معین
(اَ تَ) [ ع . ] (اِ.) اصطلاحاً حروف هجای عربی را که به ترتیب «الف »، «ب »، «ث » مرتب شده و به «ی » ختم می شود «ابتث » نامند؛ مق ابجد. و ترتیب آن ها از این قرار است : أ ب ت ث ج ح خ د ذ ر ز س ش ص ض ط ظ ع غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی . ایرانیان در این میان ...
-
هم تازیانه
فرهنگ فارسی معین
(هَ. ن ) (ص .) شریک در تاخت و تاز و تاراج .
-
الفبا
فرهنگ فارسی معین
(اَ لِ) [ ازع . ] (اِمر.) 1 - حروف تهجی . ضح - الفبا یا حروف هجای فارسی سی سه حرف است : ا، ء، ب ، پ ، ت ، ث ، ج ، چ ، ح ، خ ، د، ذ، ر، ز، ژ، س ، ش ، ص ، ض ، ط ، ظ ، ع ، غ ، ف ، ق ، ک ، گ ، ل ، م ، ن ، و، ه ، ی . 2 - مجموعة حروفی که با ترتیبی قرارداد...
-
ن
فرهنگ فارسی معین
(حر.) بیست و نهمین حرف از الفبای فارسی که در حساب ابجد برابر با عدد 50 می باشد.
-
هفت حرف
فرهنگ فارسی معین
( ~. حَ) [ فا - ع . ] (اِمر.) بیست و هشت حرف الفبا را به چهار بخش (هر یک شامل هفت حرف ) بنابر انتساب آن ها به عناصر اربعه - تقسیم کنند: اینچنین : هفت حرف آبی : ج ، ز، ک ، س ، ق ، ث ، ظ . هفت حرف آتشی : ا، ه ، ط ، م ، ف ، ش ، ذ. هفت حرف خاکی : د، ح ،...
-
قادر انداز
فرهنگ فارسی معین
( ~ . اَ)(ص فا.)تیرانداز و کمانداری ک ه تیر او خطا نکند.
-
رادیوضبط
فرهنگ فارسی معین
( ~. ضَ) [ فر - ع . ] (اِمر.) دستگاه گیرندة امواج صوتی و ضبط و پخش ن وار .
-
سیستماتیک
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ فر. ] (ص .) دارای ساختار و ن ظام ، نظام مند.
-
ظهرنویسی
فرهنگ فارسی معین
( ~ . ن ) [ ع - فا. ] (حامص .) پشت - نویسی کردن چک و مانند آن .
-
یانه
فرهنگ فارسی معین
(ن ) (اِ.) 1 - هاون . 2 - بزرک و تخم کتان .
-
مادرانه
فرهنگ فارسی معین
( ~ . ن ) (ص مر. ق مر.) مانند مادر، از روی مهر و سنجیدگی .
-
حرف حساب
فرهنگ فارسی معین
(حَ فِ حِ)(ص مر.)سخن معقول و منطقی ، سخن صریح و بدو ن مجامله .