کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کَتزنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کت
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (اِ.) 1 - تخت پادشاهی . 2 - (عا.) شانه و کتف . ؛ توی ~ کسی نرفتن مورد قبول کسی قرار نگرفتن .
-
کت
فرهنگ فارسی معین
(کُ) [ فر. ] (اِ.) نیم تنة آستین دار مردانه و زنانه .
-
هم کت
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ) (ص .) همراه ، همنشین .
-
کت کن
فرهنگ فارسی معین
(کَ. کَ) (ص فا.) کاریزکن ، مقنی .
-
قاشق زنی
فرهنگ فارسی معین
(شُ. زَ) [ تر - فا. ] (اِ.) از آیین های سنتی ایرانیان در شب چهارشنبه سوری .
-
قالب زنی
فرهنگ فارسی معین
( ~ . زَ) (حامص .) 1 - در قالب آوردن چیزی را. 2 - دروغ گویی ، جعل . 3 - مهر کردن پارچه .
-
مشت زنی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمر.) ورزشی که در آن هر یک از دو مشت زن می کوشد دیگری را با ضربه های مشت خود به زمین اندازد، بوکس .
-
کت و کلفت
فرهنگ فارسی معین
(کَ تُ کُ لُ) (ص مر.) (عا.) درشت و محکم .
-
کت و کول
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمر.) (عا.) بازوها و شانه ها. ؛ از ~ افتادن احساس خستگی شدید و طاقت فرسا کردن .
-
دو به هم زنی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .)ایجاد اختلاف و نزاع کردن .