کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کيف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کیف
فرهنگ فارسی معین
(کِ یا کَ یْ) [ ع . ] (از ادات استفهام ) چگونه ¿
-
کیف
فرهنگ فارسی معین
( ~. ) (اِ.) 1 - شادی ، مسرت . 2 - خوشی ، لذت عمیق . 3 - خوش گذرانی ، عیش . ؛ ~ کسی کوک بودن احساس نشاط و خوشی کردن .
-
کیف
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) وسیله ای کیسه مانند که در آن اشیاء را می گذارند و حمل می کنند و انواع مختلف دارد.
-
کیف کردن
فرهنگ فارسی معین
(کِ. کَ دَ) (مص ل .) لذُت بردن .
-
جستوجو در متن
-
کیفی
فرهنگ فارسی معین
(کِ یا کَ) (ص .) 1 - دارای شکل کیف . 2 - قابل گذاشتن در کیف .
-
قاولوغ
فرهنگ فارسی معین
[ تر. ] (اِ.) چنته ، کیف .
-
آب گشاده
فرهنگ فارسی معین
(بِ گُ دِ) (اِمر.) شراب زبون و کم کیف ، بادة کم اثر.
-
جیر
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) پوست دباغی شدة نرم که از آن لباس ، کفش ، کیف و غیره تهیه کنند.
-
کوله پشتی
فرهنگ فارسی معین
(لِ. پُ) (اِمر.) کیف یا کیسه ای که برای حمل بار بر پشت بندند.
-
چمدان
فرهنگ فارسی معین
(چَ مِ) [ روس . ] (اِمر.) کیف بزرگ چرمی یا برزنتی یا غیره که هنگام سفر لباس ها یا لوازم دیگر را در آن نهند.
-
سگک
فرهنگ فارسی معین
(سَ گَ) (اِمصغ .) نوعی قلاب چهار - گوش یا نیم دایره یا گرد برای بستن کفش ، کیف ، کمربند و...
-
مکیف
فرهنگ فارسی معین
(مُ کَ یِّ) [ ع . ] (اِفا.) آنچه کیفیت و حالتی پدید بیآورد، لذت بخش ؛ کیف آور.
-
محفظه
فرهنگ فارسی معین
(مَ فَ ظِ) [ ع . محفظة ] (اِ.) 1 - آنچه که در آن چیزی را نگهداری کنند. 2 - کیف دستی .
-
عشق
فرهنگ فارسی معین
(عِ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - به شدت دوست داشتن . 2 - (اِمص .) شیفتگی ، دلدادگی . 3 - لذت ، کیف . ؛~ افلاطونی عشقی که با گرایش های جنسی همراه نیست .