کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کوی
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - محله ، برزن . 2 - مجموعه ای از ساختمان های مسکونی واقع در یک نقطه معین : کوی دانشگاه . 3 - راه فراخ و گشاد، گذر.
-
جستوجو در متن
-
برزن
فرهنگ فارسی معین
(بَ زَ) ( اِ.) کوی ، محله .
-
سکه
فرهنگ فارسی معین
(سُ کَّ) [ ع . ] (اِ.) کوچه ، کوی .
-
حله
فرهنگ فارسی معین
(حِ لِّ) [ ع . ] (اِ.) 1 - کوی ، محله . 2 - محل گرد آمدن .
-
کوچه
فرهنگ فارسی معین
(چِ) (اِمصغ .) کوی ، محل عبور و مرور. ؛ خود رابه ~ی علی چپ زدن کنایه از: خود را به نادانی و نشنیدن و بیراهه زدن .
-
محله
فرهنگ فارسی معین
(مَ حَ لِّ) [ ع . محلة ] (اِ.) 1 - جای فرود آمدن . 2 - قسمتی از شهر، کوی ، برزن . ج . محلات .
-
پرسه زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ دَ)(مص ل .) 1 - گردش بیهودة اشخاص بی کار. 2 - رفتن مریدی به دستور پیر در بازارها و کوی ها به گدایی .