کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کوک
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - آواز بلند. 2 - میزان کردن یک آلت موسیقی مطابق دستگاهی خاص . 3 - ابزاری در ساعت یا بعضی از اسباب بازی ها که با پیچاندن فنر مخصوص ساعت را تنظیم یا اسباب بازی را به کار می اندازد. ؛توی ~کسی یا چیزی رفتن کنایه از: دربارة آن مطالعه و بررسی ک...
-
کوک
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) گنبد.
-
کوک
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) کمان .
-
کوک
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) بخیة درشتی که بر جامه بزنند.
-
واژههای مشابه
-
کوک زدن
فرهنگ فارسی معین
(زَ دَ) (مص م .) دوختن پارگی ، بخیه زدن .
-
کوک شدن
فرهنگ فارسی معین
(شُ دَ)(مص ل .)1 - هماهنگ شدن ساز و آواز. 2 - کنایه از: شاد و خوشحال شدن .
-
کوک کردن
فرهنگ فارسی معین
(کَ دَ) (مص م .) 1 - هماهنگ کردن سازها و آوازها. 2 - (عا.) تحریک کردن ، برانگیختن .
-
جستوجو در متن
-
خس
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (اِ.) کاهو، کوک .
-
کوکی
فرهنگ فارسی معین
(ص .) دارای کوک به عنوان وسیلة تنظیم مثل ماشین ، ساعت ، عروسک و...
-
آختن
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (مص م .) 1 - بر آوردن ، بیرون کشیدن (تیغ وشمشیر از غلاف ). 2 - بالا بردن ، برافراشتن . 3 - آماده و کوک کردن ساز.
-
بخیه زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~. زَ دَ) (مص م .) 1 - کوک زدن ، دوختن . 2 - دوختن بخش جراحی شدة بدن .
-
کیف
فرهنگ فارسی معین
( ~. ) (اِ.) 1 - شادی ، مسرت . 2 - خوشی ، لذت عمیق . 3 - خوش گذرانی ، عیش . ؛ ~ کسی کوک بودن احساس نشاط و خوشی کردن .
-
شد
فرهنگ فارسی معین
(شَ دّ) [ ع . ] 1 - (مص م .) محکم کردن ، استوار ساختن . قوی کردن . 2 - بلند و پست کردن نغمه تا موافق مطلوب گردد؛ کوک کردن ، اصطحاب . 3 - (مص ل .) دویدن . 4 - حمله کردن .