کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوچک تر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نوروز کوچک
فرهنگ فارسی معین
( ~. چَ) (اِمر.) از نواها و آهنگ های موسیقی قدیم .
-
کوچک شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . شُ دَ) (مص ل .) 1 - کوتاه و تنگ شدن . 2 - حقیر شدن .
-
جستوجو در متن
-
واشه
فرهنگ فارسی معین
(ش ) (اِ.)باشه ؛ پرنده ای شکاری ، کوچک تر از باز.
-
گزلیک
فرهنگ فارسی معین
(گَ یا گِ) [ تر. ] (اِ.) چاقوی کوچک دسته دار.
-
ماکت
فرهنگ فارسی معین
(کِ) [ فر. ] (اِ.)نمونه ای با ابعاد کوچک تر از هر چیز.
-
زغن
فرهنگ فارسی معین
(زَ غَ) (اِ.) پرنده ای است گوشتخوار از دستة بازها اما کوچک تر از باز.
-
قیمه
فرهنگ فارسی معین
(ق مِ) [ تر. ] (اِ.) گوشتی به صورت قطعه های ریز و کوچک بریده شود.
-
فنچ
فرهنگ فارسی معین
(فِ) [ انگ . ] (اِ.) پرنده ای کوچک تر از گنجشگ ، دارای منقاری کوتاه و نیرومند.
-
صغری
فرهنگ فارسی معین
(صُ را) [ ع . ] (ص .) مؤنث اصغر. 1 - زن کوچک تر. 2 - هر چیز کوچک . 3 - قضیة اول در منطق .
-
سه تار
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمر.) سازی است زهی مانند تار که کاسه اش کوچک تر است و با ناخن نواخته می شود.
-
چکه
فرهنگ فارسی معین
(چِ کِ یا کَ) [ تر. ] 1 - (اِ.) کوچک ، حقیر. 2 - (ص .) شوخ ، مسخره .
-
پیازچه
فرهنگ فارسی معین
(چِ)(اِمصغ .)1 - پیاز خرد، پیاز کوچک . 2 - گونه ای از پیاز و کوچک تر از پیاز که جزو سبزی های خوردنی استفاده می شود.
-
پارتیشن
فرهنگ فارسی معین
(ش ِ) [ انگ . ] (اِ.) دیواری ثابت یا متحرک و نازک برای تقسیم کردن اتاقی بزرگ به بخش های کوچک تر، دیوارک . (فره ).
-
پیشدستی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) ظرفی کوچک تر از بشقاب غذاخوری که هنگام غذا یا خوردن میوه کنار دست مهمان می گذارند.