کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوچکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کوچکی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) صغر، خردی .
-
جستوجو در متن
-
دریاچه
فرهنگ فارسی معین
( ~. چِ) (اِمصغ .) دریای کوچکی که به اقیانوس راه ندارد.
-
زیرسیگاری
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) ظرف کوچکی برای ریختن خاکستر سیگار، جاسیگاری .
-
ورشک
فرهنگ فارسی معین
(وَ شَ) (اِ.) کیسة کوچکی که در آن دارو می ریختند.
-
یلوه
فرهنگ فارسی معین
(یَ وِ) (اِ.) مرغ کوچکی که می گویند در اثر باران به وجود می آید.
-
آمپول
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] ( اِ.) شیشة کوچکی محتوی داروی تزریقی یا خوراکی .
-
آلوئک
فرهنگ فارسی معین
(ئ َ) ( اِ.) سنگ های آهکی کوچکی که داخل سفال یا آجر پخته باشد. آلودک هم گویند.
-
تخفیفه
فرهنگ فارسی معین
(تَ فِ) (اِ.) دستار کوچکی که هنگام خواب به سر پیچند.
-
خمک
فرهنگ فارسی معین
(خُ مَ) (اِ.) دف و دایرة کوچکی که چنبر آن از برنج یا روی باشد.
-
شاخابه
فرهنگ فارسی معین
(بِ یا بَ) (اِمر.) 1 - جوی کوچکی که از رود یا دریا جدا گردد. 2 - خلیج .
-
مگسک
فرهنگ فارسی معین
(مَ گَ سَ) (اِ.) زایدة کوچکی در نوک لولة اسلحه برای هدف گیری .
-
ملاز
فرهنگ فارسی معین
(مَ یا مُ) (اِ.) زبانک ، زبان کوچکی که در حلق انسان قرار دارد.
-
وشکون
فرهنگ فارسی معین
(و ) (اِ.) (عا.) نیشگون ؛ قسمت کوچکی از گوشت یا پوست بدن کسی را بین دو انگشت فشردن .
-
باغچه
فرهنگ فارسی معین
(چِ) (امصغ .) 1 - باغ کوچک . 2 - زمین کوچکی که در حیاط برای کاشتن گل و درخت و سبزی آماده کنند.