کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوچکترین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
کهین
فرهنگ فارسی معین
(کِ) (ص تف .) کوچکترین ، خردترین .
-
جوهرفرد
فرهنگ فارسی معین
( ~ فَ) (اِ.) کوچکترین بخش هر جسم که دیگر قابل تجزیه نباشد.
-
مولکول
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) کوچکترین جزء یک جسم که همة خواص آن جسم را دارا می باشد.
-
اتم
فرهنگ فارسی معین
(اَ تُ) [ فر. ] (اِ.) کوچکترین جزء یک عنصر که خواص آن عنصر را دارا می باشد و با چشم دیده نمی شود.
-
بایت
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ] ( اِ.) کوچکترین گروه واحد اطلاعاتی در یک کامیپوتر که ظرفیت حافظة کامپیوتر را با آن می سنجند.
-
پهن
فرهنگ فارسی معین
(پِ هِ) (اِ.) سرگین چهارپایان . ؛ ~ بار کسی نکردن کنایه از: کوچکترین ارزش و اهمیتی برای آن کس قایل نشدن .
-
جوخه
فرهنگ فارسی معین
(جُ خِ) [ تر. ] (اِ.) 1 - فوج ، گروه . 2 - کوچکترین واحد نظامی که تعداد افراد آن بیش از هشت نفر است .
-
مینیموم
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ فر - لا. ] (اِ.) = مینیمم : 1 - کمترین مقدار، حداقل ؛ مق ماکزیموم . 2 - کوچکترین مقدار یک تابع ، کمینه (فره ).
-
یاخته
فرهنگ فارسی معین
(تِ) 1 - (ص مف .) آخته ، بیرون کشیده . 2 - (اِ.) سلول ، سلول بدن موجودات زنده که دارای دو قسمت مهم سیتوپلاسم و هسته می باشد. یاخته ها در حقیقت کوچکترین قسمت ساختمانی موجود زنده هستند که دارای تمام خواص و تظاهرات حیاتی می باشند.