کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوه بر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کوه نورد
فرهنگ فارسی معین
(نَ وَ) (ص فا.) کسی که قسمت - های سخت کوه را می پیماید تا به قله برسد.
-
جستوجو در متن
-
رصف
فرهنگ فارسی معین
(رَ صَ) [ ع . ] (اِ.) آبی که از کوه بر سنگی ریزد.
-
کلات
فرهنگ فارسی معین
(کَ) [ طبر. ] (اِ.) قلعه یا ده بزرگی که بر سر کوه و یا پشتة بلندی ساخته باشند.
-
طربال
فرهنگ فارسی معین
(طِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - منارة بلند ساخته بر کوه . 2 - هر بنای مرتفع . 3 - صومعه .
-
طبال
فرهنگ فارسی معین
(طِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - منارة بلند ساخته بر کوه . 2 - هر بنای مرتفع . 3 - دیوار بلند. 4 - صومعه .
-
کمر
فرهنگ فارسی معین
(کَ مَ) [ په . ] (اِ.) 1 - میان ، پشت . 2 - آنچه بر میان بندند. 3 - میانه و وسط کوه . ؛ ~ کاری را شکستن کنایه از: بخش مهمی از آن کار را انجام دادن . ؛ ~راست کردن تجدید قوا کردن ، دوباره نیرو گرفتن .
-
اسم
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] ( اِ.) 1 - کلمه ای که به وسیلة آن چیزی یا کسی را می خوانند، نام . 2 - عنوان . 3 - شهرت ، آوازه . 4 - در دستور زبان فارسی قسمی از اقسام کلمه که بدان مردم یا جانور یا چیزی را نامند و معین کنند: مرد، زن ، خانه ، میز، کوه و دشت . ضح - د...