کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کوه
فرهنگ فارسی معین
(کُ وَ) (اِ.) 1 - غلاف پنبه ، غوزة پنبه . 2 - کوکنار (که غلاف خشخاش است ). 3 - پیلة ابریشم .
-
کوه
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) تودة بزرگ و برآمده ای از زمین که دارای بلندی چشمگیر نسبت به زمین های پیرامون خود دارد و از تپه بلندتر است .
-
واژههای مشابه
-
کوه نورد
فرهنگ فارسی معین
(نَ وَ) (ص فا.) کسی که قسمت - های سخت کوه را می پیماید تا به قله برسد.
-
جستوجو در متن
-
برمال
فرهنگ فارسی معین
(بَ) ( اِ.) سینة کوه ، سرابالای کوه و پشته .
-
توچال
فرهنگ فارسی معین
(تُ) (اِ.) 1 - یخچال طبیعی در کوه ها و دره هایی که برف های دایمی دارند. 2 - نام یکی از کوه های رشته کوه البرز در شمال تهران .
-
کمره
فرهنگ فارسی معین
(کَ مَ رِ) (اِ.) کمر کوه ، میانة کوه .
-
گدوک
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (اِ.) گردنة کوه ، جایی در کوه که برف زیادی می بارد و رفت و آمد مشکل است .
-
گر
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) کوه .
-
داغ
فرهنگ فارسی معین
[ تر. ] (اِ.) کوه ، جبل .
-
در
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) دره : (کوه ).
-
ریغ
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) دامن کوه ، صحرا.
-
که
فرهنگ فارسی معین
(کُ) (اِمصغ .) مخفف کوه .
-
کوهستان
فرهنگ فارسی معین
(هِ) (اِمر.) زمینی که در آن کوه بسیار باشد.