کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کومهایگشت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کومه
فرهنگ فارسی معین
(مِ) (اِ.) آلونک ، کلبه .
-
گشت
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (مص مر. اِمص .) 1 - سیر و سیاحت . 2 - گردیدن ، گشتن . 3 - گردش در شب جهت پاسبانی . 4 - تفرج ، تماشا. 5 - جست و جو، تفحص . 6 - تغیر، تبدل . 7 - محو.
-
گشت
فرهنگ فارسی معین
(گِ) (ق .) همه ، همگی ، کلاً.
-
آی
فرهنگ فارسی معین
(صت .) حرف ندا.
-
آی
فرهنگ فارسی معین
(اِصت .) 1 - کلمه ای است نشانة درد. 2 - کلمه ای است نشانة حسرت و دریغ .
-
ای
فرهنگ فارسی معین
(اِ یا اَ) [ ع - فا. ] (صت . حر.) علامت ندا است که پیش از اسم درآید: ای حسن ، ای پسر.
-
گشت زدن
فرهنگ فارسی معین
(گَ. زَ دَ) (مص ل .) سیر کردن ، گردیدن ، گردش کردن .
-
گشت کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ) (مص ل .) سیر کردن ، گردیدن .
-
آی کیو
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ]IQ ( اِ.) بهرة هوشی (روان - شناسی ).
-
آی .سی
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ]I.C ( اِ.) شبکة به هم پیوسته ای از عنصرهای فعال و غیرفعال که در یک لایة نیمه هادی مجتمع شده است و همراه با چند قطعة هم جوار می تواند کار یک مدار کامل الکترونیکی را انجام دهد، مدار مجتمع .
-
ای والله
فرهنگ فارسی معین
(اِ وَ لْ لا) [ ع . ] (جمله ) 1 - آفرین ، بارک الله. 2 - درست است ، راست است ، همین طور است .
-
باسمه ای
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ تر - فا. ] (ص .) 1 - چاپی . 2 - کنایه از: ساختگی ، قلابی .
-
قهوه ای
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع . ] (ص .)رنگی که از ترکیب سیاه ، سرخ و زرد به دست می آید، هم رنگ قهوه .
-
کتره ای
فرهنگ فارسی معین
(کُ رِ) (ص .) بی خودی ، الکی ، بی - اساس .
-
کلیشه ای
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ فر - فا. ] (ص نسب .) 1 - منسوب به کلیشه . 2 - قالبی ، باسمه ای .