کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کولی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کولی
فرهنگ فارسی معین
(حامص .) سواری روی کول و پشت .
-
کولی
فرهنگ فارسی معین
(کُ) (ص نسب .) 1 - دوره گرد، بیابانگرد. 2 - فاحشه . 3 - غرشمال ، ارقه .
-
واژههای مشابه
-
خروس کولی
فرهنگ فارسی معین
(خُ. کُ) (اِمر.) پرنده ای است وحشی مانند خروس ، دارای چشم های درشت و پای های دراز و بال های بزرگ و دم پهن و کاکلی از پر بر سر دارد.
-
جستوجو در متن
-
سوزمانی
فرهنگ فارسی معین
(زْ) (اِمر.) زن کولی .
-
غجر
فرهنگ فارسی معین
(غَ جَ) [ تر. ] (اِ.) 1 - کولی . 2 - فالگیر.
-
غرچی
فرهنگ فارسی معین
(غَ رَ) (ص .) 1 - کولی . 2 - کنایه از: زن بی شرم و پرهیاهو.
-
غلبیربند
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ) (ص فا.) 1 - غربال بند. 2 - کولی ، قرشمال ، غرشمال .
-
لوری
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - کولی ، غربتی . 2 - نوازنده ، خواننده . 3 - خوره ، جذام .
-
لولی
فرهنگ فارسی معین
(ص نسب .)1 - کولی ، بی خانمان . 2 - بی شرم ، بی حیا.
-
غرشمال
فرهنگ فارسی معین
(غِ رَ) (اِ. ص .) = قرشمال : 1 - کولی . 2 - کنایه از: خوش بنیه ، لوند.
-
غریب زاده
فرهنگ فارسی معین
( ~ . دِ) [ ع - فا. ] (ص مف .) 1 - زادة کولی . 2 - کنایه از: حرامزاده .
-
کلی
فرهنگ فارسی معین
(کُ) (اِ.) = کولی : نوعی ماهی کوچک استخوانی و پر گوشت که در مرداب انزلی و بحر خزر فراوان است و آن را در حوض ها نگهداری کنند، رضراضی .
-
غربتی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (ص نسب .) 1 - منسوب به غربت . 2 - کولی ، قرشمال . 3 - بیگانه ، اجنبی . ؛ ~بازی درآوردن فریاد و جنجال بی اندازه کردن .