کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوزه گر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کاسه کوزه
فرهنگ فارسی معین
( ~ . زِ) (اِ.) 1 - مجموعة ظرف های خانه . 2 - مجموعة اثاث و اسباب کار کسی .
-
کاسه کوزه دار
فرهنگ فارسی معین
( ~ . ~.) [ ع - فا. ] (ص فا.) (عا.) آن که خانه ای آماده برای قماربازی دارد؛ صاحب قمارخانه ؛ جیزگر.
-
جستوجو در متن
-
کلال
فرهنگ فارسی معین
(کُ) (ص فا.) کوزه گر، کسی که ظروف سفالی می سازد.
-
فخار
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع . ] (اِ.) 1 - سفال ، گل خشک . 2 - سبو. 3 - در فارسی به معنای کوزه گر.
-
طباع
فرهنگ فارسی معین
(طَ بّ) [ ع . ] (ص .) 1 - سازنده (هرچه که باشد). 2 - شمشیرساز. 3 - کوزه گر. 4 - تیزهوش .
-
حقه
فرهنگ فارسی معین
(حُ قِّ) [ ع . حقة ] 1 - (اِ.) ظرف کوچکی برای نگهداری جواهر یا اشیاء دیگر. 2 - کوزه مانندی کوچک از جنس سفال یا چینی که روی آن سوراخ ریزی دارد، آن را به سر وافور نصب می کنند برای کشیدن تریاک . 3 - (ص .) حیله گر، زرنگ .