کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کوب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کوب
فرهنگ فارسی معین
(اِمص .) 1 - صدمه ، ضربه . 2 - آلتی که فیلبانان فیل را با آن زنند.
-
واژههای مشابه
-
پای کوب
فرهنگ فارسی معین
(ص فا.) نک پاکوب .
-
جامه کوب
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص فا.) رخت شوی ، گازر.
-
گوشت کوب
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) ابزاری که به وسیلة آن گوشت پخته ر ا در ظرفی می کوبند.
-
جستوجو در متن
-
کند
فرهنگ فارسی معین
و کوب (کَ دُ) (اِمص .) اضطراب ، تشویش ، آشوب .
-
اکواب
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ کوب ؛ جام ها، کوزه های بی دسته .
-
پاسپار
فرهنگ فارسی معین
(س ِ) 1 - (اِمر.)لگد. 2 - (ص مف .)لگد - کوب .
-
رزاز
فرهنگ فارسی معین
(رَ زّ) [ ع . ] (ص .) 1 - برنج کوب . 2 - برنج - فروش .
-
برنج کوبی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) 1 - کار و شغل برنج کوب ، دنگ کاری . 2 - جدا کردن دانة برنج از پوست آن .
-
تفضیض
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - نقره کوب کردن ، سیم اندود کردن . 2 - آب نقره دادن .
-
مرداس
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - سر، رأس . 2 - سنگ - کوب . 3 - سنگی که به ته چاه اندازند تا معلوم شود که آب دارد یا نه .
-
دنگی
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (ص نسب .) 1 - دنگ کوب . (هوا) 2 - با سر به طرف پایین رفتن هواپیما و مجدد بازگشتن (به وسیلة دستة فرمان ).