کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
که گور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
هر که هر که
فرهنگ فارسی معین
(هَ کِ. هَ کِ) (اِمر.) (ق مر.) (عا.) = هر کی هر کی : هرج و مرج ، بلبشو.
-
چنان که
فرهنگ فارسی معین
(چِ یا چُ کِ) (ق تشب .) به طوری که ، بدانسان که . آن طوری که .
-
جستوجو در متن
-
گور
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - گورخر. 2 - جای بی آب و علف .
-
گور به گور
فرهنگ فارسی معین
(بِ) (ص مر.) نفرین و آرزوی جزای شخصی است برای مرده .
-
لحد
فرهنگ فارسی معین
(لَ حَ) [ ع . ] (اِ.) گور، شکاف در گور که جای سر مرده است .
-
ضریح
فرهنگ فارسی معین
(ضَ) [ ع . ] (اِ.)1 - گور، قبر. 2 - ساختمانی که بر روی گور بزرگان مذهبی درست کنند.
-
رمس
فرهنگ فارسی معین
(رَ مْ) [ ع . ] (اِ.) گور.
-
ناووس
فرهنگ فارسی معین
[ معر. ] (اِ.) قبر، گور، دخمه .
-
گور
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) قبر، جای دفن مرده . ؛ ~ خود را کندن کنایه از: اسباب نابود خود را فراهم کردن ؛ ~ خود را گم کردن کنایه از: رفتن و ناپدید شدن شخص بد یا دشمن .
-
آرامگاه
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) 1 - جای آرمیدن . 2 - مجازاً به معنی گور، قبر.
-
تربت
فرهنگ فارسی معین
(تُ بَ) [ ع . تربة ] (اِ.) 1 - خاک . 2 - گور، قبر.
-
مقیل
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - خوابگاه . 2 - قبر، گور.
-
فرجامگاه
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمر.) 1 - گور، قبر. 2 - روز رستاخیز، قیامت .
-
قبر
فرهنگ فارسی معین
(قَ) [ ع . ] (اِ.) گور. ج . قبور.