کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
که که پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
پانه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) ( اِ.) 1 - چوبی که برای شکافتن چوب دیگر لای آن می گذارند. 2 - چوبی که پشت در بیندازند. 3 - چوبی که داخل قالب کفش می گذارند. 4 - چوبی که زیر ستون قرار می دهند.
-
جایگزین
فرهنگ فارسی معین
(گُ) (ص فا.) کسی که جایی را برای خویش انتخاب کند، آن که یا آن چه که در جایی استقرار یابد.
-
رقیع
فرهنگ فارسی معین
(رَ) [ ع . ] (ص .) 1 - کسی که وصله کند، آن که پینه دوزد. 2 - آن که نویسد، رقعه نویس . 3 - احمق ، گول .
-
کبابی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.)1 - کسی که کارش پختن کباب است . 2 - جایی که در آن کباب می فروشند. 3 - گوشتی که مناسب کباب است .
-
آن کجا
فرهنگ فارسی معین
(کُ) (ضم موصول .) آن که ، آن کس که . آن چه .
-
ازایراک
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ په . ] حرف ربط مرکب ، زیرا که ، بدین جهت که .
-
ازیراک
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ په . ] حرف ربط مرکب ، زیرا که ، از این جهت که .
-
اندیک
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) (ق .) باشد که ، بُوَد که .
-
مادام
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (ق .) تا وقتی که ، تا زمانی که .
-
آیینه
فرهنگ فارسی معین
( ~.) ( اِ.) آینه ، قاپ یا تاسی که نتوان حکم کرد که به چه شکلی نشسته است .
-
چاه یوز
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) قلابی باشد که بدان چیزی را که به چاه افتد برآرند.
-
حالی
فرهنگ فارسی معین
(ق .) = حالا: 1 - همین که ، به محض این که . 2 - آن گاه ، آن زمان .
-
داروساز
فرهنگ فارسی معین
(ص فا.) کسی که دارو می سازد، آن که دوا تهیه می کند، دواساز.
-
ستی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) زنی که خود را با شوهرش - که مرده باشد - در آتش اندازد و بسوزد.
-
شو
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) آهار که بر روی تار پارچه ای که می بافند، مالند.