کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
که نورد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
هر که هر که
فرهنگ فارسی معین
(هَ کِ. هَ کِ) (اِمر.) (ق مر.) (عا.) = هر کی هر کی : هرج و مرج ، بلبشو.
-
چنان که
فرهنگ فارسی معین
(چِ یا چُ کِ) (ق تشب .) به طوری که ، بدانسان که . آن طوری که .
-
جستوجو در متن
-
نورد
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص فا.) در ترکیب با بعضی واژه ها، معنای «طی کننده » می دهد، مانند: کوه نورد، صحرانورد.
-
گیتی نورد
فرهنگ فارسی معین
(نَ وَ) (اِفا.) جهانگرد.
-
یک نورد
فرهنگ فارسی معین
( ~. نَ وَ) (ص مر.) به یک طریق ، بر یک منوال .
-
عکنه
فرهنگ فارسی معین
(عُ نَ یا نِ) [ ع . عنکة ] (اِ.) نورد شکم از فربهی ؛ ج . عُکن ، اعکان .
-
مشتوت
فرهنگ فارسی معین
(مَ) (اِ.) چوب جولاهان که بر آن پارچه را وقت بافتن پیچند، نورد.
-
نورد
فرهنگ فارسی معین
(نَ وَ) (اِ.) 1 - میل یا چوب استوانه ای شکل که در ماشین چاپ به کار رود و مرکب را روی صفحه می کشد. 2 - پیچ و تاب ، چین و شکن . 3 - چوبی استوانه ای که به وسیلة آن خمیر را پهن می کنند.
-
وردنه
فرهنگ فارسی معین
(وَ دَ نِ) (اِ.) نورد؛ چوب استوانه شکلی که خمیر را با آن پهن می کنند.
-
فضانورد
فرهنگ فارسی معین
(فَ. نَ وَ) [ ع - فا. ] (ص فا.) کسی که با سفینة فضایی به فضا سفر می کند، فضاپیما، کیهان نورد.
-
کوه نورد
فرهنگ فارسی معین
(نَ وَ) (ص فا.) کسی که قسمت - های سخت کوه را می پیماید تا به قله برسد.