کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کهنگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
بلی
فرهنگ فارسی معین
(بِ لا) [ ع . ] (اِمص .) کهنگی ، آوارگی .
-
قدمت
فرهنگ فارسی معین
(قِ مَ) [ ع . قدمة ] (اِمص .) کهنگی ، دیرینگی .
-
پارگی
فرهنگ فارسی معین
(رِ) (حامص .) 1 - دریدگی ، کهنگی . 2 - جزئیت . 3 - قحبگی .
-
اندراس
فرهنگ فارسی معین
(اِ دِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) کهنه شدن ، پاره پاره شدن . 2 - (اِمص .) کهنگی ، پاره پاره شدگی .
-
عاتکه
فرهنگ فارسی معین
(تِ کِ یا کَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - کمانی که از کهنگی سرخ رنگ شده باشد. 2 - زن خوشبوی . 3 - از اسماء زنان .