کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کهنه و کم ارزش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کهنه رباط
فرهنگ فارسی معین
( ~ . رِ) (اِمر.) کنایه از: جهان .
-
کهنه کار
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص فا.) آزموده ، هشیار.
-
جستوجو در متن
-
دله دزد
فرهنگ فارسی معین
( ~. دُ)(ص مر.) دزد چیزهای بی - ارزش و کم بها.
-
جل و پلاس
فرهنگ فارسی معین
(جُ لُ پَ) (اِمر.) اسباب و اثاثیة ناچیز و کم ارزش .
-
کاه دزد
فرهنگ فارسی معین
(دُ) (ص مر.) کسی که چیزهای بی ارزش و کم بها بدزدد.
-
آفتابه دزد
فرهنگ فارسی معین
( ~. دُ)(ص مر.) دزدی که چیزهای کم ارزش می دزدد.
-
ثمن بخس
فرهنگ فارسی معین
(ثَ مَ نِ بَ) [ ع . ] (اِ.) کم بها، بی - ارزش .
-
خرده ریز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) (عا.) 1 - اشیاء کم ارزش ، چیزهای کم فایده یا بیهوده . 2 - باقی ماندة هر چیز، آشغال .
-
لالایی
فرهنگ فارسی معین
(حامص .) 1 - غلامی ، خدمتکاری . 2 - تربیت بزرگزادگان . 3 - (اِمر.) نوعی پارچة کم ارزش .
-
پید
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - بی فایده ، بی ارزش . 2 - تار و مار.
-
آدم دو قازی
فرهنگ فارسی معین
( ~ِ دُ) (اِمر.) آدم بی سر و پا و بی ارزش .
-
نقیر و قطمیر
فرهنگ فارسی معین
(نَ رُ قِ) [ ع . ] (اِمر.) کنایه از: چیز اندک و بی ارزش .
-
آشغال
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) = آشخال : 1 - هر چیز دور ریختنی . 2 - (کن .) آدم بی ارزش و پست .
-
از سکه افتادن
فرهنگ فارسی معین
( ~. س ِ کِ. اُ دَ) (مص ل .) ارزش و اعتبار را از دست دادن .