کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کمسننوش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سن
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ فر. ] (اِ.) صحنة نمایش .
-
سن
فرهنگ فارسی معین
(س ) (اِ.) حشره ای است ریز با بال های کوچک و دهانی خرطومی شکل که آفت گندم است .
-
سن
فرهنگ فارسی معین
(سَ) (اِ.) گیاهی است که بر درخت پیچد، عشقه ، سرند، کشور.
-
سن
فرهنگ فارسی معین
(س نُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - دندان . 2 - عُمر.
-
نوش
فرهنگ فارسی معین
(اِ.)1 - هرچیز نوشیدنی .2 - شهد، انگبین . 3 - نوش دارو، پادزهر. 4 - خو شگوار.
-
کم
فرهنگ فارسی معین
(کُ مّ) [ ع . ] (اِ.) آستین . ج . اَکمام .
-
کم
فرهنگ فارسی معین
(کَ) [ په . ] 1 - (ص .) اندک ، قلیل . 2 - (ص تف .) کمتر، اقل . 3 - الا، منهای . 4 - کمیاب ، نادر.
-
کم کم
فرهنگ فارسی معین
(کُ کُ) (اِ.) ریگ روان .
-
پنج نوش
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) معجونی که در قدیم پزشکان از پنج داروی مقوی می ساختند.
-
جرعه نوش
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (ص فا.) شرابخوار.
-
نوش خند
فرهنگ فارسی معین
(خَ) (اِمر.) تبسم ، شکرخند.
-
نوش خوار
فرهنگ فارسی معین
(خا) (ص فا.) شادخوار، چیزی را با لذت خوردن .
-
نوش لب
فرهنگ فارسی معین
(لَ) (ص مر.) شیرین لب ، نوشین لب .
-
نوش لبینا
فرهنگ فارسی معین
(لَ) (اِ.) نام نوایی از موسیقی .
-
گل نوش
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمر.) نام نوایی است در موسیقی .