کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کمر بر میان بستن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کمر بر میان بستن
فرهنگ فارسی معین
(کَ مَ. بَ. بَ تَ) (مص ل .) نک کمر بستن .
-
واژههای مشابه
-
کمر بسته
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بَ تِ) (ص .) مهیا، آماده .
-
کمر گشودن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . گُ دَ) (مص ل .)= کمر - گشادن : 1 - گشودن کمربند از کمر. 2 - صرف نظر کردن .
-
کلاه و کمر
فرهنگ فارسی معین
(کُ هُ کَ مَ) (اِمر.) کنایه از: جاه و مقام .
-
جستوجو در متن
-
انتطاق
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) کمر بستن ، میان بستن .
-
میان بند
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (اِمر.) کمربند و هرآن چه بر کمر می بندند.
-
میان بستن
فرهنگ فارسی معین
(بَ تَ) (مص ل .) آماده شدن .
-
قیزه بندی
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بَ) [ هند - فا. ] (حامص .) بستن پارچه بر عورت و بند کردن سر دیگر آن به طرف سرین در کمر.
-
وسمه بستن
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) مالیدن وسمه بر ابرو.
-
کراب
فرهنگ فارسی معین
(کِ) [ ع . ] (مص ل .) بار بستن بر ستور.
-
شرج
فرهنگ فارسی معین
(شَ رَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - آمیختن (گوشت پخته یا خام و مانند آن ). 2 - بند بستن خریطه را. 3 - دروغ بستن بر کسی .
-
اغضاء
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] 1 - چشم بستن ، چشم بر هم نهادن . 2 - (اِمص .) چشم پوشی ، گذشت .
-
بر خود بستن
فرهنگ فارسی معین
(بَ. خُ. بَ تَ) (مص ل .) به خود نسبت دادن ، تظاهر کردن .