کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کمانگیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
زمین گیر
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص فا.) درمانده ، ناتوان .
-
عرق گیر
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (اِ.) 1 - زیرپیراهن . 2 - دستمال .
-
ناخن گیر
فرهنگ فارسی معین
(خُ) (ص فا. اِ.) 1 - ابزاری برای کوتاه کردن ناخن . 2 - چیزی نرم که ناخن در آن گیر کند.
-
هنگامه گیر
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) معرکه گیر.
-
یاره گیر
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِفا.) 1 - باج و خراج گیر. 2 - جمع کنندة محصول .
-
کشتی گیر
فرهنگ فارسی معین
(کُ) (ص فا.) کسی که کشتی می گیرد، پهلوان .
-
گوشه گیر
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِفا.) خلوت نشین ، زاهد.
-
گیر آوردن
فرهنگ فارسی معین
(وَ دَ) (مص م .) (عا.) 1 - به دست آوردن . 2 - اسیر کردن ، مقید ساختن .
-
گیر دادن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص ل .) (عا.)بند کردن ، به کسی یا موضوعی پرداختن و از آن دست نکشیدن .
-
کناره گیر
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص فا.) عزلت گزیده .
-
گاه گیر
فرهنگ فارسی معین
(ص فا.) 1 - اسبی که گاه گاه رم می کند. 2 - غافل گیر.
-
گره گیر
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (ص .) مجعد، پُرپیچ و تاب .
-
گل گیر
فرهنگ فارسی معین
(گِ) (اِ.) پوشش آهنی که بالای چرخ اتومبیل و دوچرخه و موتورسیکلت قرار می دهند برای جلوگیری از پاشیده شدن گِل .
-
گل گیر
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمر.) آلتی شبیه قیچی که با آن زبانه شمع را می گیرند.
-
معرکه گیر
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (ص فا.) کسی که با انجام کارهایی مانند ریسمان بازی و تردستی مردم را سرگرم می کند.