کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کل و مزاحم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کل کل
فرهنگ فارسی معین
(کَ کَ) (اِ.) بیهوده گویی ، هرزه گویی .
-
دم کل
فرهنگ فارسی معین
(دُ. کُ) (ص مر.) 1 - کوتاه دم . 2 - بی دم .
-
کل مرغ
فرهنگ فارسی معین
(کَ مُ) (اِمر.) نوعی کرکس که سر وی پر ندارد.
-
جستوجو در متن
-
پاچه گیر
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مر.) کنایه از: آدم مردم آزار و مزاحم .
-
چماق لو
فرهنگ فارسی معین
( ~.)(ص مر.) (عا.) زورگو و مزاحم ، قلدر.
-
غارغارک
فرهنگ فارسی معین
(رَ) (اِمر.) آن چه سر و صدای زیاد و مزاحم داشته باشد (مانند بلندگو، رادیو، هواپیمای پر سر و صدا).
-
خرمگس
فرهنگ فارسی معین
(خَ. مَ گَ) (اِمر.) نوعی مگس که بزرگتر از مگس های معمولی است و دارای خرطومی کوتاه است . ؛ ~ِ معرکه الف - مزاحم . ب - بیگانه .
-
قارقارک
فرهنگ فارسی معین
(رَ) (اِمر.) = غارغارک : 1 - (کن .) وسیله ای که سر و صدای زیاد و مزاحم داشته باشد. 2 - بازیچه ای کودکانه که از آن صدایی شبیه ، قارقار برمی خاست .
-
اخلاء
فرهنگ فارسی معین
( اِ) [ ع - فا. ] 1 - (مص م .) خالی یافتن . 2 - خالی کردن ، در خلوت بردن کسی را. 3 - (مص ل .) خالی شدن ، در جای خلوت و بی مزاحم افتادن ، خلوت کردن با.
-
انگل
فرهنگ فارسی معین
(اَ گَ) (اِ.) 1 - گیاه یا جانوری که تمام یا قسمتی از عمرش را به موجود دیگری بچسبد و از جسم او تغذیه کند. 2 - موجود زنده ای که روی پوست ، داخل بدن انسان یا حیوانی زندگی کند. 3 - طفیلی ، سرِخر، مزاحم ، سربار.
-
مو
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) 1 - رشد خارجی روی پوست به صورت رشته های محکم نخ مانند به ویژه رشته های رنگیزه داری که پوشش ویژة یک پستاندار است . 2- پوشش مویی یک جانور یا بخشی از بدن به ویژه پوشش مویی سر انسان . ؛~ی دماغ (کن .) مزاحم . ؛~ را از ماست کشیدن (کن .) بسیار دقی...