کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کل امن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کل کل
فرهنگ فارسی معین
(کَ کَ) (اِ.) بیهوده گویی ، هرزه گویی .
-
دفتر کل
فرهنگ فارسی معین
( ~ کُ) (اِمر.) دفتری که هر مؤسسه بازرگانی باید آن را نگه داری و هر هفته لااقل یک بار داد و ستدش را با تفکیک موضوع در آن ثبت کند.
-
دم کل
فرهنگ فارسی معین
(دُ. کُ) (ص مر.) 1 - کوتاه دم . 2 - بی دم .
-
کل مرغ
فرهنگ فارسی معین
(کَ مُ) (اِمر.) نوعی کرکس که سر وی پر ندارد.
-
کل مکل
فرهنگ فارسی معین
(کَ مَ کَ) (اِمر.) (عا.) شور و غوغا، قال و مقال .
-
جستوجو در متن
-
امن
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) بی ترس بودن . 2 - (اِمص .) اطمینان ، آسایش .
-
آمن
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (ص تف .) استوارتر، ایمن تر.
-
آمن
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ ع . ] (اِفا.) بی بیم ، بی خوف ، ایمن .
-
استواری
فرهنگ فارسی معین
( ~.)1 - (حامص .)محکمی ، سختی . 2 - ثبات ، پایداری . 3 - امن یت ، اطمینان .
-
حریز
فرهنگ فارسی معین
(حَ) [ ع . ] (ص .) سخت محکم ، جای امن .
-
مأمن
فرهنگ فارسی معین
(مَ مَ) [ ع . ] (اِ.) جای امن و پناهگاه .
-
فارغ الاکناف
فرهنگ فارسی معین
(رِ غُ لْ اَ) [ ع . ] (ص مر.)1 - محل امن . 2 - آسوده خاطر.
-
آرام
فرهنگ فارسی معین
1 - ( اِ.) قرار، سکون . 2 - درنگ . 3 - آسایش ، راحتی . 4 - (ص .)ساکت ، خاموش . 5 - امن . 6 - (ق .) به آهستگی .
-
نا
فرهنگ فارسی معین
(پش .) 1 - بر سر اسم درآید و آن را منفی سازد. (به معنی بی ): نا امن ، ناچیز. 2- غالباً بر سر صفت در آید: نادرست .