کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کلی
فرهنگ فارسی معین
(کُ لِ) (ص نسب .) 1 - روستایی . 2 - جذام ، خوره .
-
کلی
فرهنگ فارسی معین
(کُ) (اِ.) = کولی : نوعی ماهی کوچک استخوانی و پر گوشت که در مرداب انزلی و بحر خزر فراوان است و آن را در حوض ها نگهداری کنند، رضراضی .
-
کلی
فرهنگ فارسی معین
(کُ لّ یّ) [ ع . ] (ص نسب .) 1 - منسوب به کل ، هر چیز که عمومیت داشته باشد، عمومی . 2 - در فارسی : عمده ، زیاد.
-
واژههای مشابه
-
به طور کلی
فرهنگ فارسی معین
(بِ طُ رِ کُ لّ) [ ع . ] (ق مر.) از هر لحاظ ، من حیث المجموع .
-
جستوجو در متن
-
یک کاسه
فرهنگ فارسی معین
( ~. س )(ق مر.)(عا.)یک جا، کلی .
-
یک جا
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ق .) 1 - با هم ، با یکدیگر. 2 - همگی ، به کلی .
-
بارفروش
فرهنگ فارسی معین
(فُ) (ص فا.) آن که تره بار را کلی فروشد.
-
تون آپ
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ] (اِمص .) تنظیم کلی موتور با دستگاه الکترونیکی .
-
شما
فرهنگ فارسی معین
(ش ) [ فر . ] (اِ.) تصویری کلی از چیزی بدون جزییات آن .
-
شماتیک
فرهنگ فارسی معین
(ش ) [ فر . ] (ص .) دارای طرح کلی ؛ مربوط به شِما.
-
پاتیل شدن
فرهنگ فارسی معین
(شُ دَ) (مص ل .) (عا.) از مستی به کلی از پا درآمدن .
-
ژنریک
فرهنگ فارسی معین
(ژِ نِ) [ فر. ] (ص .) 1 - کُلّی ، همگانی . 2 - فاقد نام تجارتی .
-
نیترات
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) نام کلی همة املاح اسیدنیتریک ترکیبی که از اسیدنیتریک با یک فلز یا یک باز نتیجه می شود.