کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کلوخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کلوخ
فرهنگ فارسی معین
(کُ) (اِ.) گل خشک شده و به هم چسبیده .
-
واژههای مشابه
-
کلوخ انداز
فرهنگ فارسی معین
( ~ . اَ) 1 - (ص فا.) کسی که به سوی کسی کلوخ می اندازد.2 - (اِ.) سوراخ هایی در زی - ر کنگره های دیوار قلعه که از آنجا سنگ و کلوخ به طرف دشمن می انداختند. 3 - عیش و عشرت و شرابخوری در اواخر ماه شعبان .
-
جستوجو در متن
-
پیو
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) پارة گل خشک شده ، کلوخ .
-
هون
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) زمین کلوخ وار شیار کرده .
-
کلوخه
فرهنگ فارسی معین
(کُ خَ یا خِ) (اِ.) هرچیز که به شکل و هیئت کلوخ باشد.
-
مدر
فرهنگ فارسی معین
(مَ دَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - کلوخ ، گل سخت . 2 - روستا، ده .
-
استنجاء
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - رهایی یافتن . 2 - شستن جای پلید و نجس را که بول و غایط در آن بوده است و سنگ و کلوخ بدان جا مالیدن .
-
تخماق
فرهنگ فارسی معین
(تُ) [ تر. ] (اِ.) 1 - قطعه چوب سنگین دسته دار که با آن کلوخ یا چیز دیگر را می کوبند. 2 - افزار چوبی که بر سر میخ زنند تا میخ در زمین خوب فرو رود و استوار باشد.
-
ماله
فرهنگ فارسی معین
(لِ) (اِ.) 1 - افزاری که بنایان و گلکاران با آن کاهگل و گچ و آهن را بر دیوار و غیره مالند و آن را انواع است . 2 - تخته ای که برزیگران بر زمین شیار کرده کشند تا کلوخ های آن را نرم کنند و زمین را هموار سازند. 3 - افزاری که جولاهگان از خس مانند جاروب و ...