کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کله کله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
گند
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) (قالی بافی ) کله ، گره .
-
کالجوش
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) = کله جوش : اشکنه ، نوعی غذای حاضری .
-
قد
فرهنگ فارسی معین
(قُ دّ) (ص .) (عا.) یکدنده ، کله شق ، سرسخت .
-
کلنجار رفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . رَ تَ) (مص ل .) (عا.) ور رفتن ، سر و کله زدن .
-
مخروط
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِ.) از اشکال هندسی شبیه به کله قند که قائده اش دایره است و به نقطه ای در بالا که رأس نام دارد منتهی می شود.
-
کز دادن
فرهنگ فارسی معین
(کِ دَ) (مص م .) (عا.) 1 - سوزاندن موهای ریز کله و پاچه و گوشت طیور است در روی آتش ، پس از پاک کردن آنها و کشیدن پرهای طیور. 2 - سوزاندن مو (مطلقاً).