کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کلة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
کله خشک
فرهنگ فارسی معین
( ~ . خُ) (ص مر.) (عا.) 1 - دیوانه مزاج . 2 - کله شق ، یک دنده .
-
کله دار
فرهنگ فارسی معین
(کُ لَ) (ص .) خدمتکار.
-
کله معلق
فرهنگ فارسی معین
( ~ . مُ عَ لَ)(ص مر.) (عا.) سرنگون ، واژگون .
-
سر و کله زدن
فرهنگ فارسی معین
(سَ رُ. کَ لُِ. زَ دَ) (مص ل .) (عا.) بحث کردن ، گفتگو کردن .
-
کله پا شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . شُ دَ) (مص ل .) (عا.) سقوط کردن ، در اثر سستی با سر افتادن .
-
جستوجو در متن
-
گند
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) (قالی بافی ) کله ، گره .
-
کالجوش
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) = کله جوش : اشکنه ، نوعی غذای حاضری .
-
قد
فرهنگ فارسی معین
(قُ دّ) (ص .) (عا.) یکدنده ، کله شق ، سرسخت .
-
کلنجار رفتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . رَ تَ) (مص ل .) (عا.) ور رفتن ، سر و کله زدن .
-
مخروط
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِ.) از اشکال هندسی شبیه به کله قند که قائده اش دایره است و به نقطه ای در بالا که رأس نام دارد منتهی می شود.
-
اسفناج
فرهنگ فارسی معین
(اِ فَ یا فِ) ( اِ.) = اسپناج . اسپناخ . سپاناخ . اسپاناج : گیاهی است یک ساله دارای برگ های پهن و ساقه های سست و نازک ، در پختن آش و پاره ای از غذاها مورد ا ستفاده قرار می گیرد. ؛ ~ سبز شدن از کلة کسی (کن .)تعجب شدید به کسی دست دادن .
-
کز دادن
فرهنگ فارسی معین
(کِ دَ) (مص م .) (عا.) 1 - سوزاندن موهای ریز کله و پاچه و گوشت طیور است در روی آتش ، پس از پاک کردن آنها و کشیدن پرهای طیور. 2 - سوزاندن مو (مطلقاً).