کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کلاه و تبر زین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
شب کلاه
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کُ) (اِمر.) کلاهی که در شب یا در موقع خواب به سر گذارند.
-
کج کلاه
فرهنگ فارسی معین
(کَ . کُ) (ص مر.) کنایه از: مغرور، خودپسند.
-
کلاه برانداختن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . بَ اَ تَ) (مص م .) شادی کردن ، خوشحالی نمودن .
-
کلاه شکستن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . شِ کَ تَ) (مص ل .) تفاخر کردن .
-
کلاه گیس
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِمر.) گیسوی مصنوعی که زنان بی موی یا کم موی آن را بر سر گذارند.
-
کلاه کج نهادن
فرهنگ فارسی معین
(کُ. کَ. نَ دَ) (مص ل .) تفاخر کردن ، به خود بالیدن .
-
جستوجو در متن
-
تبرزین
فرهنگ فارسی معین
(تَ بَ) (اِمر.) نوعی سلاح به شکل تبر که در گذشه در پهلوی زین می بستند یا درویشان در دست می گرفتند.
-
تبر
فرهنگ فارسی معین
(تَ بَ) [ په . ] (اِ.) ابزاری فولادی که با آن هیزم ، چوب و مانند آن را خرد می کنند.
-
زین کوهه
فرهنگ فارسی معین
(نْ. هِ) (اِمر.) برآمدگی جلو و عقب زین .
-
سراج
فرهنگ فارسی معین
(سَ رّ) [ ع . ] (ص .) زین ساز، آن که زین سازد و فروشد.
-
لهاز
فرهنگ فارسی معین
(لِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - چوب پاره ای که به وسیلة آن سوراخ تبر و چرخ چاه را تنگ کنند. 2 - داغی که بر زیر گوش اشتر نهند.
-
استام
فرهنگ فارسی معین
( اُ ) (اِ.) زین و یراق اسب .
-
ستام
فرهنگ فارسی معین
(س ) (اِ.) زین و یراق اسب .
-
قالتاق
فرهنگ فارسی معین
[ تر. ] 1 - (اِ.) زین اسب . 2 - (ص .) آدم هفت خط و شارلاتان .