کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کفایت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کفایت
فرهنگ فارسی معین
(کِ یَ) [ ع . کفایة ] (مص ل .) بس بودن ، بس شدن .
-
واژههای مشابه
-
کفایت داشتن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) بس بودن ، بس شدن .
-
کفایت کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) به اندازه بودن .
-
جستوجو در متن
-
مستکفی
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ) [ ع . ] (اِفا.) آن که طلب کفایت کند، کفایت خواه .
-
مکفی
فرهنگ فارسی معین
(مُ فِ) [ ع . ] (اِفا.) کافی و کفایت دهنده .
-
بچه ننه
فرهنگ فارسی معین
( ~. نَ نِ) (ص .) کنایه از: آدم ترسو، بی کفایت و وابسته به دیگران .
-
ارشدیت
فرهنگ فارسی معین
(اَ شَ یَّ) [ ع . ] (مص جع .)1 - رشیدتر و با کفایت تر بودن . 2 - دارای درجة بالاتر بودن (ارتش ).
-
باکفایت
فرهنگ فارسی معین
(کِ یَ) [ فا - ع . ] (ص مر.) کافی ، باعرضه ، شایسته . مق بی کفایت .
-
کفایی
فرهنگ فارسی معین
(کِ) [ ع . کفائی ] (ص نسب .) منسوب به کفایت . ؛ واجب ~ امری واجب که چون یک تن آن را انجام دهد، اجرای آن از عهدة دیگران ساقط شود. مق واجب عینی .
-
قابلیت
فرهنگ فارسی معین
(بِ یَّ) (مص جع .) 1 - شایستگی . 2 - استعداد. 3 - استعداد قبول ، منفعل شدن ، انفعال . مق فاعلیت . 4 - امکان . 5 - هنر. 6 - معرفت . 7 - کفایت .