کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کش کش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
هاری
فرهنگ فارسی معین
(ص نسب .) منسوب به هار. 1 - سرگین کش ، کناس . 2 - خاکروبه کش .
-
د.د.ت .
فرهنگ فارسی معین
(دِ دِ تَ) [ فر. ] (اِ.) گرد سفید رنگ ، تقریباً بی بو و سمی که به عنوان حشره کش و آفت کش به کار می رود.
-
امشی
فرهنگ فارسی معین
(اِ) [ انگ . ] (اِ.) محلول حشره کش .
-
مرتاض
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] (اِفا.) ریاضت کش ، ریاضت کشیده .
-
پیل اوژن
فرهنگ فارسی معین
(اُ ژَ) (ص فا.) پیل افکن ، پیل کش .
-
گش
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (ص .) = کش : خوش ، خوب ، با ناز و تکبر، نازنین .
-
مسطر
فرهنگ فارسی معین
(مَ طَ) [ ع . ] (اِ.) خط کش . ج . مساطر.
-
مسطره
فرهنگ فارسی معین
(مَ طَ رَ) [ ع . مطرة ] (اِ.) خط کش . ج . مساطر.
-
دلاک
فرهنگ فارسی معین
(دَ لّ) [ ع . ] (ص .)1 - کیسه کش . 2 - موی تراش ، سلمانی .
-
پگمال
فرهنگ فارسی معین
(پَ یا پِ) (اِ.) افزار کفشگران که بدان خط کشند، خط کش کفاشان .
-
مخراش
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - چوب سر کج . 2 - خط کش چرم دوزان .
-
مغمز
فرهنگ فارسی معین
(مُ غَ مِّ) [ ع . ] (اِفا. ص .) دلاک ، کیسه - کش ، مشت مال دهنده .
-
استام
فرهنگ فارسی معین
(اِ) (اِ.) سیخی که در تون حمام و تنور نانوایی به کار می رود؛ کفچة آتشدان ، آتش کش ، بیلچه ، خاک انداز.
-
چق
فرهنگ فارسی معین
(چُ) (اِ.) چوبی که بر گردن گاو گردونه کش نهند . چقو، چغ ، جوغ و یوغ نیز گویند.
-
سیانور
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) نمک اسید سیانیدریک ، سمی است خطرناک که برای ساختن مواد حشره کش و نیز در آبکاری برقی به کار می رود.