کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کشتی گیری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کشتی گرفتن
فرهنگ فارسی معین
(کُ. گِ رِ تَ) (مص ل .) گلاویز شدن دو تن با هم تا یکی دیگری را زمین زند.
-
کشتی بان
فرهنگ فارسی معین
(کِ) (ص مر. اِمر.) ناخدا، ملاح .
-
کشتی گیر
فرهنگ فارسی معین
(کُ) (ص فا.) کسی که کشتی می گیرد، پهلوان .
-
جستوجو در متن
-
پند
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) 1 - چاره ، تدبیر، بند، فند، مکر، حیله . 2 - فن کشتی گیری ، حیلة کشتی .
-
سرند
فرهنگ فارسی معین
(س رَ) (اِ.) 1 - تاب ، ارجوحه . 2 - ریسمانی که یک سر آن را حلقه کنند و در زیر خاک پنهان سازند و سر دیگر را شخصی گرفته در کمین می نشیند تا آدمی یا جانوری را که پای در آن میان نهند، به سوی خود کشد و او را بگیرد. 3 - فنی است از جملة فنون کشتی گیری و آ...