کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کرده ناب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تحصیل کرده
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دِ) [ ع - فا. ] (ص فا.) دارای سواد و آموزش عالی .
-
دم کرده
فرهنگ فارسی معین
(دَ. کَ دِ) (اِمر.) هر نوع محلول دارویی گیاهی که از ریختن در آب جوش حاصل می شود.
-
نم کرده
فرهنگ فارسی معین
(نَ. کَ دِ) (ص مف .) 1 - رطوبت کشیده ، اندکی آب زده . 2 - (کن .) (عا.) رفیقه ، معشوقه .
-
نظر کرده
فرهنگ فارسی معین
( ~. کَ دِ) [ ع - فا. ] (ص مف .) (عا.) مورد توجه و عنایت درگاه الوهیت واقع شده .
-
غاژ کرده
فرهنگ فارسی معین
(کَ دِ) (ص مف .) پنبه یا پشم زده و مهیا برای رشتن .
-
کرده کار
فرهنگ فارسی معین
(کَ دِ) (ص مر.) کارآزموده و باتجربه .
-
پوست باز کرده
فرهنگ فارسی معین
(کَ دِ) (ق .) بی پرده ، آشکار.
-
جستوجو در متن
-
ناب
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (ص .) خالص ، پاک و بی غش .
-
ناب
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) دندان نیش . ج . انیاب .
-
چیلان
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) نک ناب .
-
ساو
فرهنگ فارسی معین
(ص .) خالص ، ناب ، بدون آمیختگی .
-
ابریز
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ یو. ] (اِ.) زر ناب ، زر بی غش .
-
اصفی
فرهنگ فارسی معین
(اَ فا) [ ع . ] (ص تف .) صافی تر، روشن تر، ناب تر.
-
انیاب
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ ناب ؛ چهار دندان نیش .