کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کرت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کرت
فرهنگ فارسی معین
(کَ یا کِ) = کرد. کرته . کردو: 1 - قطعه ای از زمین زراعت کرده و سبزی کاشته . 2 - هر یک از بخش های تقریباً متساوی یک مزرعه یا باغچه .
-
کرت
فرهنگ فارسی معین
(کَ رَّ) [ ع . کرة ] (اِ.) دفعه ، مرتبه ، بار. ج . کرات .
-
واژههای مشابه
-
کرت بندی
فرهنگ فارسی معین
(کَ. بَ) (حامص .) تقسیم مزارع و باغچه ها به قسمت های تقریباً مساوی .
-
جستوجو در متن
-
کرات
فرهنگ فارسی معین
(کَ رّ) [ ع . ] جِ کرت . 1 - حمله ها. 2 - دفعات .
-
گزک
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (اِ.) 1 - نوبت ، دفعه ، کرت . 2 - نوبت آب در زراعت (معمولاً در 8 یا 16 روز).
-
پل
فرهنگ فارسی معین
(پَ یا پِ) (اِ.) 1 - کرت ، مرزی که فاصله شود میان قطعه های کشت . 2 - پا، پاشنة پا. 3 - هر چیز را که ریسمان بر کمرش بندند و در کشاکش آرند تا بانگ کند.
-
نوبت
فرهنگ فارسی معین
(نُ بَ) [ ع . نوبة ] (اِ.) 1 - بار، دفعه ، کرت . ج . نوب . 2 - وقت ،هنگام .3 - خیمه ، خیمة پاسبانی . 4 - پاس ، نگهبانی . 5 - هر کاری که به طور متناوب انجام شود.