کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کج و لوس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کج افتادن
فرهنگ فارسی معین
(کَ . اُ دَ) (مص ل .) (عا.) کج کردن ، دشمن شدن .
-
کج پلاس
فرهنگ فارسی معین
( ~. پَ) (ص مر.) بدمعامله ، مفسد.
-
کج نهاد
فرهنگ فارسی معین
( ~ . نَ) (ص مر.) بدذات ، بداصل .
-
کج بین
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص فا.) 1 - آن که خطا بیند. 2 - احول ، لوچ ، دوبین .
-
کج تابی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (حامص .) بدرفتاری کردن .
-
کج خرام
فرهنگ فارسی معین
( ~. خُ یا خَ) (ص فا.) 1 - آن که بد - خرامد. 2 - بدمعامله .
-
کج خلق
فرهنگ فارسی معین
( ~ . خُ)(ص مر.)بدخوی ، بداخلاق .
-
کج رفتار
فرهنگ فارسی معین
( ~ . رَ) (ص .) بدرفتار.
-
کج کلاه
فرهنگ فارسی معین
(کَ . کُ) (ص مر.) کنایه از: مغرور، خودپسند.
-
کلاه کج نهادن
فرهنگ فارسی معین
(کُ. کَ. نَ دَ) (مص ل .) تفاخر کردن ، به خود بالیدن .