کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کتک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کتک
فرهنگ فارسی معین
(کُ تَ) (اِ.) 1 - عصا و چوبدستی . 2 - (مص م .) زدن ، ضربه زدن . ؛ ~خور سفتی بودن از کتک خوردن پروا نداشتن .
-
واژههای مشابه
-
کتک زدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . زَ دَ) (مص م .) تنبیه بدنی کردن .
-
جستوجو در متن
-
مضروب
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) 1 - کتک زده شده ، کتک خورده . 2 - سکه زده ، مسکوک . 3 - عددی که در عدد دیگر ضرب شد ه .
-
پوزمالی
فرهنگ فارسی معین
(حامص .) (عا.) کنایه از: تنبیه کسی با دشنام ، کتک یا جریمه .
-
کوتک
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (اِ.) = کتک : 1 - چوبدستی ، عصا. 2 - دستة هاون . 3 - چوب گازران . 4 - ضرب (مطلق ) زدن (چه با چوب و چه غیر آن )، کتک .
-
درنا
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) فوطه و دستار تافته و به هم پیچیده که بدان کسی را کتک زنند.
-
شپلاقی کردن
فرهنگ فارسی معین
(شَ پَ. کَ دَ) (مص م .) (عا.) بسیار کتک زدن .
-
ضرب و شتم
فرهنگ فارسی معین
( ~ُ شَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) کتک زدن و دشنام دادن .
-
مسافعت
فرهنگ فارسی معین
(مُ فَ عَ) [ ع . مسافعة ] (اِمص .) کتک کاری ، همدیگر را زدن .
-
نواختن
فرهنگ فارسی معین
(نَ تَ)(مص م .) 1 - نوازش کردن ، دلجویی کردن . 2 - ساز زدن . 3 - زدن ، کتک زدن .
-
چوب زدن
فرهنگ فارسی معین
(زَ دَ) (مص م .) 1 - کتک زدن . 2 - (عا.) قیمت گذاشتن و تقویم اجناس از طریق حراج . ؛~ حراج چیزی را زدن آن راحراج کردن یا بسیار ارزان فروختن .