کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاهلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کاهلی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (حامص .) سستی ، تنبلی .
-
جستوجو در متن
-
کیار
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) کاهلی ، تنبلی .
-
پرمه
فرهنگ فارسی معین
(پِ مَ یا مِ) (اِ.) = پرمهه : کاهلی در کارها.
-
تبطل
فرهنگ فارسی معین
(تَ بَ طُّ) [ ع . ] (اِمص .)کاهلی ، بیکارگی .
-
فشل
فرهنگ فارسی معین
(فَ شَ) [ ع . ] (اِمص .) کاهلی ، سستی .
-
تکاسل
فرهنگ فارسی معین
(تَ سُ) [ ع . ] (مص ل .) کاهلی نمودن ، خود را به کسالت زدن .
-
علت آوردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . وَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - عذر خواستن . 2 - کاهلی کردن .
-
فراخ کونی
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) (حامص .) 1 - گشادی مقعد. 2 - کنایه از: تنبلی ، کاهلی .
-
کسل
فرهنگ فارسی معین
(کَ سْ) [ ع . ] (اِمص .) سستی و کاهلی در کار، فتور در چیزی .
-
تبلد
فرهنگ فارسی معین
(تَ بَ لُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - کاهلی کردن . 2 - دریغ خوردن . 3 - کُندذهنی نشان دادن .