کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کانیوار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کانی
فرهنگ فارسی معین
(ص نسب .) منسوب به «کان »، 1 - معدنی . 2 - موادی را گویند که در طبیعت از معدن استخراج می شوند و به صورت ترکیبات مختلف هستند و معمولاً عنصر و مادة مفید آنها را پس از تصفیه از ترکیب معدنی خارج می کنند؛ ترکیبی که در طبیعت وجود دارد و به همان صورت از مع...
-
وار
فرهنگ فارسی معین
(پس .) 1 - نشانة دارندگی ، عیالوار. 2 - به معنی نظیر و مانند: دیوانه وار. 3 - (اِ.) دفعه ، مرتبه . 4 - به معنی بار، حمل : خروار،شتروار. 5 - دال بر لیاقت : شاهوار، گوشوار. 6 - آنچه مدت معین ظاهر شود: هفته وار (مجله هفتگی ).
-
وار
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) مهر، محبت .
-
سراسیمه وار
فرهنگ فارسی معین
( ~ .)(ق مر.) با عجله و شتاب .
-
زرفین وار
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مر.) 1 - مانند زرفین . 2 - یک چشم .
-
طوطی وار
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) بی اندیشه و بدون تعقل به آموختن یا از بر کردن مطالب اکتفا کردن .
-
عیال وار
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (ص مر.) کسی که خانواده و فرزند زیاد دارد.