کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کامیاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کامیاب
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) برخوردار، خوشبخت .
-
جستوجو در متن
-
برخوردار
فرهنگ فارسی معین
(بَ خُ) (ص فا.) بهره مند، کامیاب .
-
منجح
فرهنگ فارسی معین
(مُ جِ) [ ع . ] (اِفا.) پیروزمند، کامیاب ، کامروا.
-
کام گرفتن
فرهنگ فارسی معین
(گِ رِ تَ) (مص ل .) کامیاب شدن .
-
پیش بردن
فرهنگ فارسی معین
(بُ دَ) (مص م .) 1 - پیروز شدن ، کامیاب شدن . 2 - انجام دادن ، اجرا کردن .
-
حظیظ
فرهنگ فارسی معین
(حَ) [ ع . ] (ص .) 1 - متمتع ، بابهره . 2 - کامیاب ، خوشبخت .
-
کلیم دست
فرهنگ فارسی معین
( ~ . دَ) [ ع - فا. ] (ص مر.) مبارک دست ، کامیاب .
-
بهره ور
فرهنگ فارسی معین
( ~. وَ) (ص مر.)1 - بهره بر. 2 - بهره - دار، بافایده . 3 - سودبرنده . 4 - کامیاب .
-
برومند
فرهنگ فارسی معین
(بَ یا بُ مَ) (ص .) 1 - باردار، میوه دار. 2 - خرم ، شاداب . 3 - کامیاب ، برخوردار.