کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کاف
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) نام بیست و پنجمین حرف الفبای فارسی .
-
کاف
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) شکاف ، رخنه ، چاک .
-
جستوجو در متن
-
الکترولیت
فرهنگ فارسی معین
(اِ لِ تِ رُ) [ فر. ] (اِ.) جسمی که به وسیلة جریان برق تجزیه شود، مانند محلول نمک طعام که در اثر جریان الکتریسته به کلرو سدیم تجزیه می گردد، برق کاف (فره ).
-
کسکسه
فرهنگ فارسی معین
(کَ کَ سَ یا س ) [ ع . کسکسة ] (مص م .) 1 - سخت کوفتن . 2 - الحاق کاف تأنیث به سین به هنگام وقف مانند «بکس » و «اکرمتکس » بجای «بک » و «اکرمتک » (و آن لغت تمیم است .) 3 - آوازی که از تلفظ حرف «س » شنیده شود.