کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاشتینۀ یکمرحلهای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
راند
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) دور بازی ، مرحله ای از یک مسابقه .
-
مرحله دار
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (ص فا.) نگهبان جاده ای که در میان دو منزلگاه واقع است .
-
گاسترولا
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) مرحله ای از نمو جنین که در دنبالة مرحله بلاستولا قرار دارد. در این مرحله دو طبقة سلول مشخص می شود: یکی طبقة خارجی به نام اکتودرم و دیگر طبقة داخلی به نام آندودرم .
-
فاز
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.)1 - سیم برقی که دارای الکتریسیتة مثبت است . 2 - مرحله و دورة مشخص در یک فرآیند، گام . (فره ). 3 - منطقه .
-
حوضه
فرهنگ فارسی معین
(حُ ض یا ضَ)(اِ.) [ ع . ] 1 - ناحیه یا منطقه ای که آب های آن به یک جا می ریزد. 2 - ناحیه ای که از آب یک رودخانه مشروب می شود.
-
گزینه
فرهنگ فارسی معین
(گُ نِ) (اِ.) 1 - مجموعه ای از نوشته های انتخاب شده . 2 - هر یک از پاسخ های یک آزمون . 3 - هر یک از دو یا چند شیئی ، پیشنهاد یا راه حلی که بتوان انتخاب کرد.
-
استانداری
فرهنگ فارسی معین
( اُ ) [ په . ] (اِ.) اداره ای که کارهای یک استان در آن جا انجام می شود.
-
برنامه ریزی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) طراحی و تنظیم مقررات برای اجرای یک کار یا برنامه ای .
-
تیره
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِ.) 1 - دسته ای از مردم که از یک نژاد باشند. 2 - دودمان ، خانواده .
-
تکنوازی
فرهنگ فارسی معین
(تَ نَ) (حامص .) نواختن قطعه ای موسیقی تنها به وسیلة یک ساز.
-
دست نویس
فرهنگ فارسی معین
( ~. نِ) (ص مر.) نسخه ای از یک اثر که نویسنده با دست نوشته است .
-
دیود
فرهنگ فارسی معین
(یُ) [ فر. ] (اِ.) وسیله ای الکترونیکی برای یک طرفه کردن جریان الکتریکی .
-
سالگرد
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (اِمر.) زمانی از سال که یک یا چند سال از واقعه ای گذشته باشد.
-
سطر
فرهنگ فارسی معین
(سَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - یک خط از نوشته ای . 2 - رده ، صف ؛ ج . سطور، اسطار.
-
سونات
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) قطعه ای از موسیقی که برای یک یا دو ساز ساخته شود.