کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کارگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کارگاه
فرهنگ فارسی معین
(اِمر.) محل ساختن چیزها، جای کار کردن کارگران .
-
جستوجو در متن
-
هف
فرهنگ فارسی معین
(هَ) (اِ.) کارگاه جولاهی .
-
استودیو
فرهنگ فارسی معین
(اِ تُ) [ ایتا. ] (اِ.) 1 - کارگاه ، اطاق کار. 2 - محل از پیش آماده شده برای ضبط و ثبت صدا و تصویر، کارگاه فیلمبرداری و ضبط صدا. 3 - کارگاه عکاسی .
-
بفتری
فرهنگ فارسی معین
(بَ تَ) (اِمر.) 1 - ابزار چوبی بافندگان . 2 - کارگاه بافندگی .
-
آتلیه
فرهنگ فارسی معین
(تُ یِّ) [ فر. ] ( اِ.) 1 - کارگاه هنری که در آن چند هنرجو زیر نظر استاد به کار مشغولند. 2 - جایی که در آن فعالیت هنری انجام می شود.
-
نگارستان
فرهنگ فارسی معین
( ~. ر ) (اِمر.) 1 - جایی که دارای انواع نقش و نگار و نقاشی باشد. 2 - کارگاه نقاشی .
-
فتو
فرهنگ فارسی معین
(فُ تُ) [ انگ . ] (اِ.) 1 - عکاس . 2 - کارگاه عکاسی . 3 - استودیو، عکاسخانه .
-
فتوشاپ
فرهنگ فارسی معین
(فُ تُ) [ انگ . ] (اِ.) 1 - کارگاه عکاسی . 2 - نام خاص یک برنامة کامپیوتری که مخصوص طراحی و کار با تصاویر است .
-
کش بافی
فرهنگ فارسی معین
(کِ) (اِمر.) 1 - کارگاه بافندگی پارچة کشباف . 2 - عمل بافتن پارچه های کشباف .
-
مصنع
فرهنگ فارسی معین
(مَ نَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جای گرد آمدن باران ، آبگیر. 2 - ده ، قریه . 3 - کارخانه ، کارگاه . ج . مصانع .
-
دپو
فرهنگ فارسی معین
(دِ پُ) [ فر. ] (اِ.) 1 - انبار اجناس ، مخزن . 2 - محل تجمع وسایل و افراد یا نیروها برای انجام کاری . 3 - کارگاه تعمیر و توقف لکوموتیو و نگه داری تجهیزات و انباشت پارسنگ ، آمادگاه (فره ).
-
طراز
فرهنگ فارسی معین
(طِ) [ معر. ] (اِ.) 1 - نقش ونگار پارچه . 2 - حاشیة جامه . 3 - زین وبرگ اسب . 4 - گستردنی . 5 - موی . 6 - کارگاه شکرسازی . 7 - تار ریسمان .