کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاتب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کاتب
فرهنگ فارسی معین
(تِ) [ ع . ] (اِفا.) نویسنده .
-
جستوجو در متن
-
قلمزن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . زَ) [ معر - فا. ] (اِفا.) کاتب ، نویسنده .
-
کتاب
فرهنگ فارسی معین
(کُ تّ) [ ع . ] (اِ.) جِ کاتب ؛ نویسندگان .
-
دبیر
فرهنگ فارسی معین
(دَ) [ ع . ] (ص . اِ.) 1 - نویسنده ، کاتب . 2 - کسی که در دبیرستان تدریس کند.
-
نویسنده
فرهنگ فارسی معین
(نِ سَ دِ) (ص فا.) 1 - آن که می نویسد، کاتب . 2 - منشی .
-
کشاجم
فرهنگ فارسی معین
(کَ جَ) [ ع . ] (ص مر.) کسی که هم کاتب (نویسنده ) و هم شاعر (چکامه سرا) و هم منجم (اخترشناس ) باشد. (علامت اختصاری )
-
رقمکار
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (ص فا.) 1 - کسی که پیشه اش رقم زدن و نشان کردن حروف و علامت است . 2 - حکاک . 3 - محاسب . 4 - نویسنده ، کاتب .
-
میم
فرهنگ فارسی معین
(اِ. حر.) 1 - نام حرف بیست و هشتم از الفبای فارسی . 2 - (کن .) لب آن گاه که به شکر خنده گشوده شود. ؛ ~ کاتب کنایه از: نابینا، کور. ؛ ~ مطوق کنایه از: آلت مرد، نره .
-
سافر
فرهنگ فارسی معین
(فِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - سفرکننده . ج . سفره ، سفار. 2 - رسول ، سفیر. 3 - کاتب . ج . سفره . 4 - زن گشاده روی . ج . سوافر. 5 - اسب کم گوشت . 6 - فرشته ای که اعمال بندگان را نگاه می دارد.