کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کا
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) در مصر قدیم به معنای همزاد و جفت بوده است . مانند فروهر در دین زرتشتی .
-
جستوجو در متن
-
زکوة
فرهنگ فارسی معین
(زَ کا) [ ع . ] (اِ.) نک زکات .
-
مشتکی
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ کا) [ ع . ] (اِمف .) کسی که از او شکایت شده باشد.
-
ازکی
فرهنگ فارسی معین
(اَ کا) [ ع . ] (ص تف .) 1 - پاکتر. 2 - پارساتر.
-
مزکی
فرهنگ فارسی معین
(مُ زَ ک کا) [ ع . ] (اِمف .) پاکیزه شده ، پاک شده .
-
سرویس
فرهنگ فارسی معین
(س ) [ فر. ] (اِ.) 1 - زمان کار. 2 - شستشو و تعمیر اتومبیل و ماشین های دیگر. 3 - اتومبیلی که در ساعات کا ر در خدمت یک فرد، یا مؤسسه یا سازمان باشد. 4 - مجموعة ظرف و امثال آن ، سری . 5 - مؤسسه بزرگی که به یکی از امور اجتماعی یا سیاسی و... اختصاص دار...
-
ویتامین
فرهنگ فارسی معین
[ فر. ] (اِ.) مواد مخصوصی که در اغذیة مختلف وجود دارند و وجود آن ها در جیرة غذایی کاملاً ضروری است و کمبود آن ها منجر به امراض مختلفی می شود. ویتامین ها انواع بسیار دارند: آ، ای ، ب 1، ب 2، ب 6، ب 12، ب کمپلکس ، ث ، د، کا و غیره .