کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ژنهای همساخت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
صفاصف
فرهنگ فارسی معین
(صَ صَ) [ ع - فا. ] (ق مر.) صف های پشت سر هم .
-
آهن جامه
فرهنگ فارسی معین
(هَ. مِ) (اِمر.) ورق نازک آهنی که به وسیلة آن تخته های صندوق های چوبی را به هم متصل می کردند.
-
بید
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) = پت : حشره ای است ریز با بال های باریک که پارچه های پشمین را می خورد بیو، بیب ، بیتک هم گفته شده .
-
ادکلن
فرهنگ فارسی معین
(اُ دُ کُ لُ) [ فر. ] (اِ.) مایع خوشبو کننده ای مرکب از آب ، الکل و عطرهای مختلف مأخوذ از شهر کلن آلمان که مرکز ساخت آب های معطر است .
-
الکترونیک
فرهنگ فارسی معین
(اِ لِ تِ رُ) [ فر. ] (اِ.) بخشی از فیزیک که به مطالعة پدیده ها و دستگاه های الکترونی مانند ترانزیستور، کامپیوتر و غیره و نیز طراحی و ساخت کنترل و کاربرد وسایل مربوط می پردازد.
-
پتروشیمی
فرهنگ فارسی معین
(پِ رُ) [ انگ . ] ( اِ.) دانش و فنی که به بررسی و استخراج مشتقات نفتی و گاز طبیعی و ساخت و ترکیب فرآورده های حاصل از آن ها می پردازد.
-
پرومتازین
فرهنگ فارسی معین
(پُ رُ مِ) [ فر. ] (اِ.) داروی قوی ضد حساسیت که برای درمان حساسیت و بی خوابی تجویز می شود و در ساخت شربت سینه هم به عنوان داروی ضد سرفه به کار می رود.
-
آویشن
فرهنگ فارسی معین
(شَ)( اِ.)گیاهی است معطر و صحرایی با گل های سفید و برگ های کوچک شبیه نعناع . آویشم ، آویشه ، آویشنه یا آوشن هم گویند.
-
اجتماعات
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع . ] (مص ل .) جِ اجتماع . 1 - گرد آمدن ها، فراهم آمدن ها، انجمن کردن ها. 2 - گروه های فراهم آمده ، دسته های به هم پیوسته .
-
اورامن
فرهنگ فارسی معین
(اَ مَ) (اِ.) = اورامنان . اورامه : یکی از آهنگ های موسیقی قدیم که اشعار آن را به زبان پهلوی یا لهجه های محلی «فهلویات » می خواندند. اورامنان و اورامه هم گویند.
-
بال بال زدن
فرهنگ فارسی معین
(زَ دَ) (مص ل .)1 - بال های خود را با تکان های ریز و پیاپی به هم زدن . 2 - دچار دلهره و حرکات تشنج آمیز بودن .
-
پنجه بوکس
فرهنگ فارسی معین
( ~. بُ) [ فا - انگ . ] (اِ.) سلاح سرد به صورت حلقه های به هم پیوسته دارای برآمدگی های نوک تیز که در پنجه می کنند.
-
جودو
فرهنگ فارسی معین
(جُ دُ) [ انگ . ] (اِ.) از روش های دفاع فردی و ورزش های رزمی برای به هم زدن تعادل ، بلند کردن و زمین زدن حریف .
-
سعتر
فرهنگ فارسی معین
(سَ تَ) [ ع . ] (اِ.) مَرزِه ، گیاهیست بیابانی خوشبو با برگ های ریز و گل های کبود که طعم تندی دارد، خوردنی ست در طب هم بکار می رود.
-
متساوی
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ) [ ع . ] 1 - (اِفا.) برابر شونده با هم . 2 - (ص .) برابر، یکسان ، مساوی . ؛~الاضلاع شکلی دارای ضلع های برابر. ؛ ~الزاویه مثلثی دارای زاویه های یکسان . ؛ ~الساقین مثلثی دارای دو ساق برابر.