کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ژرفتودهزاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ژرف
فرهنگ فارسی معین
(ژَ) (ص .) 1 - گود، عمیق . 2 - دور، دراز.
-
توده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (اِ.) 1 - هر چیز روی هم ریخته . 2 - انبوه خلق ، جمعیت مردم .
-
زاد
فرهنگ فارسی معین
1 - (ص مف .) مخفف زاده ، زاییده شده : آدمی زاد، پری زاد. 2 - (اِ.) سن و سال ، عمر.
-
زاد
فرهنگ فارسی معین
(ص .) آزاد، آزاده .
-
زاد
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) توشه ، خوراک اندک .
-
زاد
فرهنگ فارسی معین
را شدن (شُ دَ) (مص ل .) = زابرا شدن : ناگریز از ترک جای مألوف گردیدن .
-
زاد بر زاد
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (ق مر.) پشت بر پشت ، نسل بر نسل .
-
ژرف اندیش
فرهنگ فارسی معین
( ~. اَ) (ص فا.) 1 - آن که به صورت جدی و دقیق می اندیشد. 2 - آن که عادت به فعالیت فکری پی گیر و جدی دارد.
-
ژرف بین
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص فا.) آن که به مسایل به دقت می نگرد.
-
توده شناسی
فرهنگ فارسی معین
( ~. شِ) (حامص .) دانشی که به شناسایی آداب و رسوم و ترانه های تودة مردم می پردازد.
-
خانه زاد
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مف .) فرزند خدمتکار که در خانة ارباب به دنیا آمده باشد.
-
زاد و بود
فرهنگ فارسی معین
(دُ) (اِمر.) همة سرمایه .
-
زاد و رود
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر . ) فرزندان ، نسل .
-
زاد و ولد
فرهنگ فارسی معین
( ~ُ وَ لَ) [ فا - ع . ] (اِمر.) فرزند، نسل .