کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چین چین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
چینی
فرهنگ فارسی معین
(ص نسب .) 1 - اهل چین . 2 - هر چیز ساخته شده در چین . 3 - ظروف آبگینه که در قدیم از چین می آوردند.
-
یرا
فرهنگ فارسی معین
(یَ) (اِ.) چین و شکن .
-
کلج
فرهنگ فارسی معین
(کُ) (اِ.) چین و شکن .
-
ماچین
فرهنگ فارسی معین
(اِ. ص .) چین بزرگ .
-
چغل
فرهنگ فارسی معین
(چُ غُ) (ص .) سخن چین .
-
زبانگیر
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص فا.) جاسوس ، سخن چین .
-
واشی
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِفا.) سخن چین ، نمام .
-
اشکن
فرهنگ فارسی معین
(اِ کَ) (اِ.) = شکن : چین و شکن .
-
پلیسه
فرهنگ فارسی معین
(پِ س ِ) [ فر. ] (ص .) چین دار، بانورد.
-
چروک
فرهنگ فارسی معین
(چُ) (اِ.) چین و شکن روی پارچه یا پوست بدن .
-
ساسون
فرهنگ فارسی معین
[ روس . ] (اِمر.) نوعی دوخت درز و چین در لباس زنانه .
-
نمام
فرهنگ فارسی معین
(نَ مّ) [ ع . ] (ص .) سخن چین ، غماز.
-
هماز
فرهنگ فارسی معین
(هَ مّ) [ ع . ] (ص .) سخن چین ، عیب کننده .
-
همام
فرهنگ فارسی معین
(هَ مّ) [ ع . ] (ص .) سخن چین ، نمام .
-
فرخال
فرهنگ فارسی معین
(فَ) (ص .) موی فروهشته که چین و شکن نداشته باشد.